قوم لر

مشاهیر و پیشینه بختیاریها واقوام لر ـ موزیک و کلیپ بختیاری ولری بهمراه اشعار و مطالب ومسابقه -معرفی اساتید ومشاهیر

مشاهیر و پیشینه بختیاریها واقوام لر ـ موزیک و کلیپ بختیاری ولری بهمراه اشعار و مطالب ومسابقه -معرفی اساتید ومشاهیر

قوم لر

درود برقوم لر وایل بزرگ بختیاری
و هدف اصلی تقرب هرچه بیشتر طوایف واقوام لر وبختیاریست
که از این حیث ما با معرفی شاخه ها و اقوام و مطالبی که شاید بندرت گفته شده یا فراموش شده این امر را میسر میکنیم

باتشکر شیخ رباط

آخرین نظرات

فالح روستایی واقع دهستان سادات در بخش دهدزاز شهرستان ایذه در استان خوزستان است. که به دو بخش پایین دره وبالا دره تقسیم می‌شود.

این روستا یکی از قدیمی‌ترین روستاهای استان خوزستان محسوب می‌شود و به دلیل نزدیکی به مرز استان چهارمهال و وگوگلویه دارای شرایط جغرافیایی ویژه‌ای است.

زبان آنها محلی بختیاری است.ییلاق وقشلاق نیز دارند.بیشترین مواد غذایی مورد استفاده آنان برنج کاشت خودشان می‌باشد. کرفس وقارچ‌هایاین منطقه بسیار خوش طعم هستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۰
شیخ رباط

حموله یکی از طایفه‌های ایل بختیاری،[۱] شاخه چهارلنگ، باب کیان ارثی و یکی از طوایف سه‌گانه، طایفه بزرگ سهونی می‌باشد.

طایفه سهونی، شامل سه طایفه حموله، کهیش و باورساد است.

 

 

 

تیره‌های طایفهویرایش

طایفه حموله از چهار تیره تشکیل شده‌است.

چهار تیره طایفه حموله، عبارتند از:

۱. تیزگرد

۲. داوودمحمدی

۳. اردشیرغریب

۴. شیخ

تیره تیزگردویرایش

واژه تیزگرد به دلیل رشادت و سوارکاری تند و تیز این خاندان در جنگ‌ها نظیر فتح هرات و هندوستان در زمان افشاریه و پس از آن در زمان کریم خان و نیز درزمان جنگ بختیاری‌ها و سرکشی خوانین ایل از حکومت‌های مرکزی به ایشان اعطا شده است. تیره تیزگرد، از ۷ تشتشکیل شده‌است که عبارتند از:

۱. اولاد شلو: حسن (آبهزاد و آقایی) و اسکندر: اکثراً با نام خانوادگی بهزادی و بهزادی حموله و بهزادی نیا

۲. اولاد هادی فامیل هادی پور و بهزادی

۳اولاد حسین: فامیل‌های حسینی و حسین پور

۴. اولاد حاج خسرو : فامیل‌های خسروی

۵. اولاد محمدقاسم: فامیل طاهری

۶. اولاد روزه: فامیل رضایی

۷. اولاد طاهر: کریمپور، بخت آور

تیره داوودمحمدیویرایش

تیره داوودمحمدی، از ۴ تش تشکیل شده‌است، که عبارتند از:

۱. اولاد کناری

۲. اولاد جمال

۳. اولاد کرمعلی

۴. اولاد رحیم

تیره اردشیرغریبویرایش

تیره اردشیرغریب یا اردشیری، از ۳ تش تشکیل شده، که عبارتند از:

۱. اولاد ذوالفقاری

۲. اولاد اردشیری

۳. اولاد محمدی

  • این تیره همان‌طور که از نام آن پیداست غریب است و به معنای باب این طایفه محسوب می‌شده اما به دلیل همبستگی شدید تیره سهونی با یکدیگر این تیره ورودی‌های خود را باب نمی‌نامیده‌اند و آنها را نیز از خود محسوب می‌کرده‌اند، شواهد بر آن است که این تیره نیز در زمان حکومت محمد تقی خان تا پایان عمر علیرضا خان به این طایفه اضافه شده‌اند...

تیره شیخویرایش

تیره شیخ، از ۵ تش تشکیل شده‌است، که عبارتند از:

۱. اولاد جنت

۲. اولاد کری وند

۳. اولاد کندی وند

۴. اولاد علی مردان

۵. اولاد جمال

 

 

جغرافیای سکونتویرایش

ییلاق این طایفه، شهرستان کوهرنگ و منطقه خوربه یا روستای آبکاسه در استان چهارمحال و بختیاری است.

قشلاق آنها، در استان خوزستان، مناطق شلال، مسجدسلیمان، گتوند، ترکذر و کوه آسماریمی‌باشد.[۲]

در زمانهای قدیم روستای تاریخی آبکاسه محل صدور شناسنامه طایفه حموله و آبادی ها و شهرهای اطراف بود - مزارگه یا قبرستان فامیلی مشهور به بردشیرها یا سنگ شیرها که آرامگاه بزرگمردی به نام شادروان آبهزاد بهزادی حموله بود محل دفن اموات آن زمان چندین روستا و آبادی بوده است اما اکنون تمام آن روستا و آبادی های اطراف سروسامان یافتند ولی این روستای تاریخی به لطف جروبحث های ناخردانه خالی از سکنه شده و صفا و صمیمیت و اتحاد آن روزگارانش محو این جروبحث های پوچ و بی اساس گردیده.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۲۸
شیخ رباط
هماخوزستان -دکتر همایون یوسفی

فوق تخصص خون و سرطان
عضو هیات علمی و مدرس دانشگاه علوم پزشکی اهواز
مدیر کل سابق هلال احمر استان خوزستان
رییس سابق مرکز بهداشت مسجدسلیمان
مدیر سابق شبکه بهداشت و درمان شهرستان مسجدسلیمان
مدیر سابق بهداشت ودرمان محیط زیست مناطق آزاد کشور
فوق تخصص پیوند مغز و استخوان از ایتالیا و کانادا
موسس مرکز پیوند استخوان در خوزستان(دومین در کشور بعد از تهران)
عضو کادر درمانی بیمارستان شفا اهواز
عضو جامعه پزشکان بدون مرز ایران
جانباز 30%جنگ تحمیلی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۲
شیخ رباط



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۰۸:۳۹
شیخ رباط

زندگی

بهمن علاءالدین (متخلص به مسعود بختیاری) خواننده، ترانه سرا و آهنگساز مشهور بختیاری روز"بیستم مهرماه سال ۱۳۱۹ " در شهرستان" مسجدسلیمان" و در خانواده‌ای پرجمعیت، سنتی و با فرهنگ متولد شد. وی از تیره " زیلایی"، طایفه"بهداروند" از زیرشاخه‌های ایل" هفت لنگ " بختیاری می‌باشد.

بهمن علاءالدین در سال ۱۳۲۴ به علت تغییر محل خدمت پدر خود که در آن زمان در شرکت نفت مسجد سلیمان مشغول خدمت بود، به همراه خانواده به لالی نقل مکان نمود و در سال ۱۳۲۸که اولین مدرسه ابتدایی به نام «دبستان فردوسی» در این شهر راه‌اندازی شد؛ شروع به تحصیل نمود و سپس سالهای اول و دوم دبیر ستان را در «اَمبَل» و در «دبیرستان هنر» به پایان رساند و در سال ۱۳۳۶ و به دنبال بازنشسته شدن پدر از خدمت شرکت نفت؛ مجدداً به مسجد سلیمان بازگشت و تا سال ۱۳۴۰ در «دبیرستان امیر کبیر» این شهر دوره تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان رساند.

گر چه او تنها روایتگر بخشی از فرهنگ موسیقایی بختیاری زبان‌ها بود ولی نقشی بیش از یک خنیاگر بومی یافت و توانست در طول ۳۵ سال از حیات خود، یک هماهنگی مفهومی موسیقایی میان بختیاری‌ها پدیدار کند. شاید همنسگ او در سایر فرهنگ‌های بومی ایران نتوان یافت.

وقتی خبر درگذشتش منتشر شد، بختیاری‌های داخل و خارج از کشور، فارغ از این که در چه مرتبه‌ای از مناصب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هستند، سیلی از پیام و اظهار همدردی به راه انداختند.

در یگانه بودنش همین بس که نخست، همه قوم بختیاری او را می‌شناختند و دوم همواره در سنجش با سایر خوانندگان، گزینه نخست بختیاری‌ها بود. بیشتر در هنگام طرح موضوع، این جمله از مخاطبان بومی اش شنیده می‌شد: «هیشکی نتره چی علاءالدین بخونه» (هیچ‌کس نمی‌تواند مانند علاءالدین بخواند) و این یک باور قلبی بود نه تعارف که اصولاً بختیاری‌ها اهل تعارف نیستند و به رک گویی شهره‌اند.

پدیده هنری مسعود بختیاری در زمانی موسوم به دوره رادیو اتفاق افتاد. از ویژگی‌های این دوره، فاصله گرفتن جامعه هنری از برخی عناصر اصلی فرهنگ موسیقی ایرانی چه در حوزه سنتی و چه بومی است.

برنامه‌های رادیویی گلها نمونه‌ای این رویکرد در حوزه موسیقی سنتی بودند و به همین نسبت، هنرمندان نواحی مختلف ایران که پایشان به رادیو باز می‌شد، تحت تأثیر همین فضا نمی‌توانستند یک موسیقی ناب از خاستگاه فرهنگی خود ارائه بدهند.[نیازمند منبع]

نتیجه چیزی بود که شاید بتوان همان برچسب گلها را بر آن چسباند. یعنی موسیقی بومی با شمایل شهری و آن هم از نوع گلهایی.[نیازمند منبع] نمونه ضبط‌های موسیقی محلی از شمال ایران، خراسان، بختیاری، شیرازی و کردی در این دوره به خوبی نشان می‌دهند که موسیقی‌های یاد شده تا چه اندازه با مختصات موسیقی شهری رایج در رادیو و گاه کافه‌ها نسبت داشتند.[نیازمند منبع]

بهمن علاءالدین زاده منطقه عشایری لالی از توابع مسجد سلیمان بود و طبیعتاً صداهای ناب ایل در گوشش موج می‌زد. منهتی همکاری با رادیو اهواز چنین امکانی برایش فراهم نمی‌کرد آنی باشد که بود. بلکه می‌بایست با قواعد موسیقی حاکم بخواند و این شد که تا پیش از انقلاب با همراهی منصور قنادپور، نوازنده سنتور که شیوه نوازندگی و تنظیم ارکستری اش بسیار متأثر از استاد پایور بود، آثاری را به دو گویش فارسی و بختیاری با حال و هوای موسیقی شهری ارائه داد. آثاری که از نظر ارکستری و کلاً صدا دهی، هیچ نسبتی با موسیقی بختیاری نداشتند. اما یک برگ برنده همراه این آثار بود و آن صدای نرم و مخملی علاءالدین –محدوده باریتون که بدون هیچ جوش و فریاد، در گوش بختیاری‌ها زمزمه می‌کرد. دیگر این که فرزند ایل، نیک می‌دانست مخاطبانش چگونه نسبت به فرهنگ خویش نوستالژی دارند و با انگشت نهادن بر این نقاط حساس، آن‌ها را به وجد می‌آورد.

علاءالدین، پس از تکمیل تحصیلات متوسطه آن زمان به خدمت آموزش و پرورش درآمد و تا سن بازنشستگی در کسوت معلمی انجام وظیفه می‌کرد. از سال ۱۳۵۰ در کنار شغل معلمی، همکاری خود را با رادیو اهواز و منصور قنادپور آغاز کرد.

پس از انقلاب، مدتی در سکوت به سر برد تا این که به واسطه دوست کرد زبانش محمد حسین سیفی زاده (آهنگساز)، به عطا جنگوک هنرمندی برآمده از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی معرفی شد. جنگوک بختیاری نبود ولی زادگاهش لار واقع در جنوب استان فارس از نظر فرهنگی خیلی به بختیاری‌ها و به طور کلی فرهنگ نزدیک بود و او با اتکاء به پشتوانه فرهنگی و آموزشی اش می‌توانست در خدمت خلق یک موسیقی متفاوت از آثار مشابه قرار بگیرد.

بدین ترتیب «مال کنون» به عنوان نخستین نوار رسمی وی در سال ۱۳۶۵ وارد بازار موسیقی شد. توفیق باور نکردنی آن، هنوز هم ورد زبان هاست. دومین و آخرین همکاری بهمن علاءالدین با عطا جنگوک، شش سال بعد منجر به «هی جار» شد. «هی جار» نیز محبوبیت و مقبولیت فراوانی یافت ولی هرگز به پای «مال کنون» نرسید. نوع صدادهی این دو اثر در مقایسه با آثار رادیو اهواز، خیلی به فرهنگ بکر موسیقی بختیاری نزدیک بود. گر چه صدای هیچ ساز بومی شنیده نمی‌شد ولی تیزبینی جنگوک در انتخاب ملودی‌ها و نوع تنظیم شان دو ویژگی داشت. اول این که تا حد زیادی مخاطبان بومی را به فضای زندگی سنتی ایل نزدیک می‌کرد و دیگر این که چون حال و هوای به اصطلاح امروزی هم داشت، مخاطب غیر بومی را نیز کم و بیش جذب می‌کرد و کم نبودند آن‌هایی که بختیاری نبودند و با «مال کنون» مسعود بختیاری خاطره‌های دل‌انگیزی به یاد دارند.

مسعود بختیاری پس از این دو اثر شاخص خود، سه اثر دیگر به نام‌های «آستاره»، «برافتو» و «تاراز» را با کمترین تعداد نوازنده به علاقه‌مندان موسیقی بختیاری ارائه داد. همپای همیشگی وی در غالب نوارها و کنسرت‌ها، علی حافظی نوازنده توانای نی بختیاری بود.

طبیعت گرایی در آثار زنده یا بهمن علاءالدین موج می‌زند. او پیش از آن که با مظاهر زندگی نوین ماشینی روبرو شود، شب و روزش در واژگانی چون مه (ماه)، افتو (آفتاب)، آستاره (ستاره)، کوگ (کبک)، اور (ابر)، بارون (باران)، تش (آتش)، که (کوه) و غیره خلاصه می‌شد. به همین دلیل در غالب آوازهایش که معمولاً اشعارش را خود می‌سرود و طرح آوازی اش را به انجام می‌رساند، چنین واژگانی بسیارند.

از این مهم تر، رویکرد آگاهانه وی به احیای آوازهای بومی با اشعاری جدید است. چه این که برخی از آوازهای کهن، یا اشعار مناسب روز نداشتند و یا این که اصولاً برای مناسبت خاصی به وجود آمده بودند. مانند بهره‌گیری از آواز «برزگری» و یا «صیادی» که اولی آواز کشاورزان و دومی آواز شکارچیان بوده است. او حتی از آوازهای سوگ موسوم به «گاگریو» نیز با اشعار دیگر بهره می‌برد و همچنین قادر بود تلفیقی از این آوازها را ارائه دهد. یعنی بخشی از جمله آوازی اش با بخشی دیگر از آن، ریشه‌ای متفاوت داشته باشد. نمونه اش، آواز «آستاره» در آلبومی به همین نام است. علاءالدین در این لحن برگرفته از آوازهای سوگ و همچنین یکی از آوازهای کار، روایتی عاشقانه و لطیف تری از نمونه اصلی ارائه می‌کند که همانند آوازهای سوگ خشن و اندوه بار نیست.

دقت نظر وی یکی از عوامل توفیق او در جذب مخاطبانش بود. به جای این که در فرهنگ‌های دیگر به دنبال ملودی بگردد و یا خود به ساختن ملودی‌های ضعیف بپردازند، از آبشخور نغمات بومی نهفته در صدای ساز توشمال‌های بختیاری بهره می‌برد. خود می‌گفت: «اگر در کار کرنا نوازان دقیق شویم نغمه‌های بسیار بسیار زیبایی پیدا می‌کنیم که در نگاه اول ممکن است به چشم نیایند.» با همین نگاه تصانیف زیبایی خلق کرده بود. از معروف‌ترین شان می‌توان به تصنیف «تنگ بلور» اشاره کرد که نخستین بار در رادیو اهواز با ارکستر شهری منصور قنادپور خواند.

مسعود بختیاری در طول عمر خود هیچ‌گاه زنی اختیار نکرد و پس از بازنشستگی نیز در جمع خانوادگی خواهرش در کرج می‌زیست. از حضور در تجمعات و مجالس چندان لذت نمی‌برد.

علاءالدین موسیقی بختیاری را عمیقاً درک کرده بود و قادر بود صورت متفاوت از نسخه اصل آن را به مخاطبان ارائه دهد به طوری که نه خشونت آوازهای وحشی را داشته باشد و نه چنان رنگ و لعاب شهری به خود بگیرد که دیگر نتوان آن را موسیقی قومی و محلی نامید. وی چنان‌که خودش می‌گفت ظرایف موسیقی بختیاری را از جمله‌های کرنا نوازان دریافته بود.

معتقد بود «اگر در کار کرنا نوازان دقیق شویم نغمه‌های بسیار بسیار زیبایی پیدا می‌کنیم که در نگاه اول ممکن است به چشم نیایند.» وی علاوه بر آواز خوانی، قدرت آهنگسازی نیز داشت و خیلی از ترانه‌های ماندگار وی زاییده ذهن خلاق خود اوست. تسلطش بر ادبیات فارسی و بختیاری و همین‌طور برخورداری از ذوق شعری به او امکان داده بود تا کلام بسیاری از ترانه‌هایش را خود بسراید. مانند ترانه «تنک بلور» که در سال ۱۳۵۱ با همراهی ارکستر رادیو اهواز به سرپرستی منصور قنادپور خواند.

مرگ

بهمن علاءالدین در سال ۱۳۷۹ به شهرستان کرج نقل مکان نمود و پس از طی یک دوره بیماری کلیوی و عمل جراحی مثانه در "صبحگاه روز جمعه، دوازدهم آبانماه ۱۳۸۵ "، پس از ۶۶ سال زندگی به علت نارسایی قلبی در بیمارستان" کسری" جهانشهر این شهر دار فانی را وداع گفت.

 

آثار 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۰۸:۲۶
شیخ رباط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۰۸:۲۰
شیخ رباط


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۸
شیخ رباط


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۷
شیخ رباط

مَوَرز روستایی است در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری.

در قسمت مورز طایفه بزرگ شیخ رباط (عیدی پور، یوسفی، علایی، بهزادی، ویسی، اسدی، بارانی) ساکن هستنذ.

روستای مورز طایفه شیخ رباط دارای جمعیت بالغ بر ۱۱۰۰نفر است.

اگراز شهرکرد به سمت غرب حرکت کنید بعد از عبور از فارسان به شهرستان کوهرنگ می‌رسید، در جنوب غربی کوهرنگ یعنی قسمت پایینی زردکوه روستایی را می‌بینید که در بین کوه‌ها محصور شده است و دارای طبیعتی سرسبز و یک رودخانه سرد به نام رود خرسان است که از دامنه‌های کم شیب زرد کوه سرچشمه گرفته و به کارون می‌ریزد.

این روستای شگفت‌انگیز روستای مورز است. مورز در سال ۱۳۷۰ توسط اداره راو وترابری جاده کشی شد، این روستا از غرب به چمن گلی در ۱۲ کیلومتری از شرق به دیناران از جنوب به کوه مافران و رودخانه کارون و از شمال به زردکوه متصل است. مورز در بخش بازفت قرار دارد. بازفت از یک طرف به استان خوزستان واز طرفی به چهارمحال و بختیاری متصل است.

روستای مورزدرحدودصدسی کیلومتری شهرکردوهمچنین صدپنجاه کیلومتری مسجدسلیمان واقع هست. محل تجمع همشگی طایفه شیخ رباط می‌باشد. مردم روستای مورزاغلب کشاورزهستند. جوانان این روستابخاطرکسب کاربیشتردراصفهان یا بنادر جنوب می‌باشند.



۴۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۹
شیخ رباط

علی‌قلی‌خان بختیاری (زادهٔ ۱۲۳۶ ه‍. خ - درگذشتهٔ ۱ آبان ۱۲۹۶) معروف به سردار اسعد بختیاری، از رؤسای ایل بختیاری و از سیاستمداران دوره قاجاربود، که حیات سیاسی وی مقارن با به قدرت رسیدن چهار پادشاه در ایران بود.

علی‌قلی‌خان پسر چهارم حسین‌قلی خان ایلخانی بود، که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی‌شاه، به پشتیبانی از برادرش نجف‌قلی‌خان صمصام‌السلطنه و پسرعموی خود، ابراهیم‌خان ضرغام‌السلطنه، در اعتراض به این عمل برخاست و پس از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری، از راه اراک، خود را به بختیاری رسانید و شخصاً فرماندهی سواران بختیاری را، در فتح تهران و احیای مشروطیت، عهده‌دار شد.[۱]

وی در برهه‌ای از تاریخ ایران، در منصب وزیر جنگ و دوره‌ای نیز عهده‌دار وزارت داخله بود. از دیگر وقایع مهم در زمان حیات سیاسی علیقلی‌خان، اکتشاف نفت در مناطق جنوب و جنوب‌غربی فلات ایران، توسط کنسرسیوم دارسی، در استان خوزستان و چاه شماره یک مسجدسلیمان بود



علی‌قلی‌خان بختیاری در یکی از بانفوذترین خانواده‌های ایل بختیاری، یعنی خاندان ایلخانی، در منطقۀ بختیاری زاده شد. او چهارمین پسر حسین‌قلی خان ایلخانی بود. پدر وی، به‌مدت ۳۰ سال، حاکم ایل بختیاری بود. (در گذشته کسی که این منصب را در ایل بختیاری برعهده داشت ایلخان نامیده می‌شد)

علیقلی‌خان پس از گذراندن دوران کودکی در، در اوایل جوانی، به تحصیل مشغول شد و پس از آموختن زبان عربی به تحصیل علوم خارجی، از جمله زبان فرانسه پرداخت. حسین‌قلی‌خان، معلمی برای تعلیم وی در نظر گرفت. او در اندک زمان، زبان فارسی و خط تحریر را فراگرفت و پس از آن، به مقدمات عربی و ادبی از صرف و نحو، منطق، بدیع، بیان و امثله عرب مشغول گردید

در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی، ابتدا به هندوستان رفت و پس از مدت کوتاهی هند را به مقصد مصر ترک کرد. اقامت وی در مصر نیز کوتاه بود و پس از چند هفته، از مصر به مکه رفته و سپس عازم پاریس شد.

سردار اسعد، دو سال در پایتخت‌ها و شهرهای مهم اروپا زندگی کرد. شاید نخستین جرقه‌های فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی وی، در این مقطع آغاز شد

بنا به تصریح ملک‌زاده[نیازمند ابهام‌زدایی]، سردار اسعد، همکاری خود با مجامع آزادی‌خواهی را، از سال ۱۲۸۳ آغاز کرده است. در ششم خرداد همان سال، جلسه‌ای از رجال آزادی‌خواه، در باغ شخصی سلیمان‌خان میکده و به رهبری او برگزار شد. ملک‌زاده این مجمع را؛ هستهً اصلی انقلاب مشروطیت ایران می‌داند.

ریاست این انجمن که به انجمن باغ میکده شناخته می‌شود با شیخ محمدمهدی شریف کاشانی بود.[۱۱][۱۲]

سردار اسعد همکاری خود، با آزادی‌خواهان را پس از بمباران مجلس شورای ملی و در سال ۱۲۸۷ بطور آشکار، آغاز کرد. در این سال، با تجمع مشروطه‌خواهان و رجال مخالف محمدعلی‌شاه در اروپا، علی‌قلی‌خان نیز، به جرگه آنان پیوست.

در این‌باره، ملک‌زاده می‌نویسد:

ایرانیان مهاجر مقیم اروپا، سردار اسعد را تشویق به رفتن ایران و قیام علیه محمدعلی شاه نمودند. چند نفر از آن‌ها، من‌جمله شکرالله‌خان معتمد خاقان که بعدهاً لقب قوام‌الدوله یافت، به اتفاق سردار اسعد به ایران مراجعت کرد و به اصفهان رفت و در سفر جنگی از اصفهان به تهران، با او همراه بود.[۱۳]

مخبرالسلطنه هدایت، که در این موقع در اروپا بوده‌است، می‌نویسد:

شاخص میان ایرانیان، علی‌قلی‌خان سردار اسعد است. گاهی به منزل او می‌روم... غالباً اشخاص، سر سفره او حاضر می‌شوند. عصر به کافه دولاپه، جنب اپرا می‌رود. باز، جمعی دور او را گرفته‌اند...

مخبرالسلطنه سپس می‌نویسد؛ که از او خواسته‌است تا به ایران رفته، رهبری نهضت را به عهده بگیرد. اما او گله می‌کند، که؛ تنها است! مخبرالسلطنه می‌گوید؛ کار را یک نفر می‌کند.[۱۴]

این تشویق‌های ایرانیان، باعث حرکت سردار اسعد می‌شود. البته اقدام موفقیت آمیز بختیاری‌ها، در فتح اصفهان نیز به او امیدواری بیشتری داده بود

سردار اسعد در روز پنج شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۲۸۸ (۶ مه ۱۹۰۹ میلادی) وارد ایران شد.[۱۶] سپس وارد بختیاری شد و متعاقب آن با خوانین قشقایی سوگندنامه‌ای را امضاء کرد.[۱۷] هم‌پیمان شدن با خوانین و شیوخ بسیار حیاتی بود، زیرا او برای حرکت به سمت تهران می‌بایست از پشت سر مطمئن باشد!

سردار اسعد پس از عقد قرارداد با رؤسای ایلات مذکور، درصدد اتحاد با رقبای خانوادگی خود برآمد. خانواده حاجی ایلخانی مشکل اصلی او محسوب می‌شدند. لطفعلی خان امیر مفخم برای مقابله با تهاجم بختیاری‌ها به تهران در قم موضع گرفته بود. برادر او نصیر خان سردار جنگ، از محاصره تبریز دست برداشته، برای پیوستن به امیر مفخم راهی قم بود و برادر دیگر، سلطان محمد خان سردار اشجع، به‌همراه خسرو خان سردار ظفر (برادر سردار اسعد) برای جمع‌آوری نیرو به سمت بختیاری در حرکت بود. تنها غلامحسین خان سردار محتشم، به عنوان ایل بیگی بختیاری در خوزستان به سر می‌برد. وی برخلاف برادرانش، که در ضدیت کامل با سردار اسعد به سر می‌بردند، زمینه‌های اتحاد بین سردار محتشم و سردار اسعد را فراهم ساخت.

سردار اسعد با همراهی خوانین بختیاری سپاهی قریب به هفتصد نفر جمع‌آوری کرد و راهی تهران شد. قبل از حرکت، طی نامه‌ای به شیخ‌السفرا، وزیر مختار اتریش، هدف از حرکت خود را تشریح کرد و از دولت‌های قدرتمند خواست تا از مداخله نظامی در ایران خودداری کنند.

پس از حرکت سردار اسعد، جعفرقلی‌خان سردار بهادر و غلامحسین خان سردار محتشم با سپاهی برای پیوستن به سردار اسعد راهی تهران شدند و سلطان محمد خان سردار اشجع با سردار ظفر به رسم ایلی هم پیمان شدند.

سردار اسعد در حرکت خود به سمت تهران، مشکل اصلی خود را برخورد با نیروهای بختیاری، به فرماندهی امیر مفخم بختیاری می‌دانست و تلاش زیادی نمود تا با آن‌ها درگیر نشود. برای این مقصود نامه‌هایی به او نوشت. متن یکی از نامه‌های سردار اسعد به امیر مفخم:

اگر می‌خواهی به شاه وفادار بمانی، می‌توانی با نیروهای دیگر درگیر شوی! زیرا درگیری با نیروهای بختیاری ایل را به خاک و خون می‌کشاند.

سپس نیروهای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد از جنوب و نیروهای مجاهدین از شمال راهی تهران گردیدند و با هماهنگی‌هایی که با هم داشتند، در بادامک به هم رسیده و در تاریخ ۲۲ تیر ۱۲۸۸ وارد تهران شدند.

در این باره خبرنگار تایمز می‌نویسد:

حرکت ناگهانی آنان بسی زیرکانه و به‌نحو درخشانی انجامید، بدون انداختن تیری توانستند رخنه به شهر نمایند.

... پس از درگیری‌های پراکنده، شهر به تصرف مجاهدین درآمد؛ و در روز جمعه ۲۵ تیر ۱۲۸۸ (۱۶ ژوئیه ۱۹۰۹ میلادی) داستان جنگ پایان یافت و در ساعت ۸:۳۰ صبح شاه با پانصد تن از سربازان و بستگان و سران و مرتجعین به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد.

علی‌قلی‌خان که از خوانین فرهنگ دوست بختیاری بود، چندین بار به اروپا سفر کرد و به تکمیل زبان فرانسه خود پرداخته و اقدام به ترجمه چندین کتاب، از جمله دختر فرعون و پاریس از الکساندر دوما و غادة البریتانی، نموده و همچنین، کتاب تاریخ بختیاری را به رشته تحریر در آورده‌است.

از جمله ترجمه‌های سردار اسعد بختیاری، می‌توان به کتب زیر اشاره کرد:

  • بولینا - غاده البریتانی
  • پل و ورژینی
  • تاریخ حمیدی - سلطان عبدالحمید عثمانی
  • دختر فرعون
  • دیل گابریل
  • روکامبول
  • شرح حال هانری سوم
  • عشاق پاریس
  • مادموازل مارگریت
  • هرمس مصری
  • سفرنامه‌های برادران شرلی
  • عهدنامه حضرت امیر


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۶
شیخ رباط